زندگینامه امام رضا (ع) از تولد تا شهادت
پدر ایشان امام موسی کاظم (ع) پیشوای هفتم شیعیان بود که در سال 183 هجری قمری به دست هارون عباسی به شهادت رسید. نام مادر گرام امام رضا (ع) نجمه بود.
حضرت رضا (ع) در یازدهم ذیقعده سال 148 هجری در مدینه به دنیا آمد. مادر امام رضا درباره تولد ایشان می گوید:
هنگامی که به حضرتش حامله شدم به هیچ وجه ثقل حمل را در خود حس نمیکردم و وقتی به خواب میرفتم، صدای تسبیح و تمجید حق تعالی و ذکر "لاالهالاالله" را از شکم خود میشنیدم، اما چون بیدار میشدم دیگر صدایی بگوش نمیرسید. هنگامیکه وضع حمل انجام شد، نوزاد دو دستش را به زمین نهاد و سرش را به سوی آسمان بلند کرد و لبانش را تکان میداد؛ گویی چیزی میگفت.»
حضرت رضا (ع) تا قبل از هجرت به مرو در مدینه ساکن بودند و در آنجا به هدایت مردم و تبیین معارف دینی و سیره نبوی میپرداختند. مردم مدینه نیز بسیار امام را دوست میداشتند. امام در گفتگویی که با مأمون درباره ولایت عهدی داشتند، در این باره این گونه میفرمایند:
همانا ولایت عهدی هیچ امتیازی را بر من نیفزود. هنگامی که من در مدینه بودم فرمان من در شرق و غرب نافذ بود و اگر از کوچههای شهر مدینه عبور میکردم، عزیرتر از من کسی نبود. مردم پیوسته حاجاتشان را نزد من میآوردند و کسی نبود که بتوانم نیاز او را برآورده سازم مگر اینکه این کار را انجام میدادم و مردم به چشم عزیز و بزرگ خویش، به من مىنگریستند.»
همسر دائمی امام رضا (ع) ام حبیبه نام داشت اما ایشان دارای تعدادی کنیز بودند که سبیکه از جمله آن ها و مادر امام جواد (ع) بوده است.
در تعداد و اسامی فرزندان امام رضا (ع) نقل های مختلفی وجود دارد؛ عده ای معتقد بودند که امام رضا (ع) دارای پنج پسر و یک دختر بوده است امّا شیخ مفید بر این عقیده است که امام هشتم (ع) فرزندی جز امام جواد(ع) نداشتند. ابن شهرآشوب و طبرسى نیز بر همین اعتقادند.
مدت امامت امام هشتم در حدود 20 سال بود که آن را در سه بخش جداگانه بررسی می کنیم:
مأمون برای عملی کردن اهداف ذکر شده چند تن از مأموران مخصوص خود را به مدینه، خدمت حضرت رضا (ع) فرستاد تا حضرت را به اجبار به سوی خراسان روانه کنند. همچنین دستور داد امام (ع) را از راهی که کمتر با شیعیان برخورد داشته باشد، بیاورند. لذا امام را از مسیر بصره، اهواز و فارس به سوی مرو حرکت داد.
اما خطری که حکومت او را تهدید میکرد علویان بودند که بعد از مدتها تحمل شکنجه و قتل و غارت، اکنون با استفاده از فرصت دودستگی در خلافت، خواهان براندازی حکومت عباسی بودند؛ لذا مامون با م وزیر خود فضل بن سهل تصمیم گرفت تا خلافت را به امام پیشنهاد دهد و خود از خلافت به نفع امام کنارهگیری کند؛
با این پیشنهاد نتیجه از دو حال خارج نبود، اگر امام می پذیرفت ناگزیر، بنابر شرطی که مأمون قرار میداد ولایت عهدی آن حضرت را داشت و همین امر مشروعیت خلافت او را پس از امام نزد تمامی گروهها و فرقههای مسلمانان تضمین میکرد. اما اگر امام خلافت را نمی پذیرفت، ایشان را به اجبار ولیعهد خود میکرد که در این صورت باز هم خلافت و حکومت او در میان مردم و شیعیان توجیه می شد. از طرفی او میتوانست امام را نزد خود ساکن کند و از نزدیک مراقب رفتار امام و پیروانش باشد و هر حرکتی از سوی امام و شیعیان ایشان را سرکوب کند.
نقل است که مامون به یکی از خدمتکارانش دستور داد که ناخن های دستش را بلند نگه دارد و سپس به سمی آغشته کند و با دست های زهرآلودش اناری را برای امام رضا (ع) دانه کند. مامون انار آلوده را نزد امام رضا (ع) آورد و اصرار کرد که آن را بخورد. امام ابتدا قبول نکرد ولی زمانی که مامون امام را تهدید به مرگ نمود اما مقداری از آن انار را خورد و بعد از گذشت چند ساعت حالش دگرگون شد و در نهایت در سحرگاه روز 29 صفر سال 203 هجری بر اثر همان انار آلوده به شهادت رسید.
به قدرت و اراده الهی امام جواد (ع) فرزند و امام بعد از آن حضرت به دور از چشم دشمنان، بدن مطهر ایشان را غسل داد و بر آن نماز گذارد و پیکر پاک ایشان با مشایعت بسیاری از شیعیان و دوستداران آن حضرت در مشهد دفن گردید.
درباره این سایت